جدول جو
جدول جو

معنی خجلت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

خجلت دادن(بَ اَ فَ دَ)
سرافکنده کردن. شرمسار کردن. شرمگین کردن. خفت دادن. موجب شرم زدگی فراهم کردن. باعث سرافکندگی ایجاد کردن. شرمگن ساختن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غلت دادن
تصویر غلت دادن
کسی یا چیزی را در روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گرداندن، غلتانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهلت دادن
تصویر مهلت دادن
زمان دادن، فرصت دادن
فرهنگ فارسی عمید
(بَاَ تَ)
موجب خجالت فراهم آوردن. کسی را شرمسار کردن. موجب شرمساری کسی شدن. شرمسار کردن. شرمگین کردن. چون: معلم در حضور شاگردان شاگرد تنبل را خجالت داد. و یا: پاسبان با نشان دادن مال دزدی شده دزد را خجالت داد
لغت نامه دهخدا
(عَ شُ دَ)
رها کردن. آزاد نمودن. خلاص نمودن. (ناظم الاطباء). انجاء. رهانیدن:
خاک درگاهت دهد از علت خذلان نجات
کاتفاق است این که از یاقوت کم گردد وبا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بِ کَ دَ)
خلعت بخشیدن. بکسی خلعت برای انعام دادن. بخشیدن خلعت. اعطاء خلعت:
بسیار داد خلعتم اول وز آن سپس
بگرفت خیره باز به انجام خلعتش.
ناصرخسرو.
شبانگاه بمنزل او نقل کرده، بامدادش خلعت داده. (گلستان سعدی).
- خلعت دادن استاد، خلعت بخشیدن استاد به شاگرد بجهت تشویق او:
نیست ابرو اینکه بر بالای چشمت کرده جای
عین خوبی دیده ست استاد خلعت داده ست.
خالص (از آنندراج).
- ، خلعت بخشیدن اولیاء طفلی به استاد او قدردانی را، چون طفل در نزد آن استاد پیشرفت کرده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از خجالت دادن
تصویر خجالت دادن
چکساندن شرماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلا دادن
تصویر جلا دادن
پرداختن پاکیزه کردن، پرداخت کردن، صیقل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلت دادن
تصویر غلت دادن
غلتانیدن، یا غلت آواز. بگردانیدن آواز ترجیع صوت تحریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجلت بردن
تصویر خجلت بردن
چکسیدن خویستن هم آوای خویشتن شرمساری بردن خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مولش دادن زنهار دادن زمان دادن اکنون مرا زمان دهید تا باز خانه شوم (تاریخ برامکه) زمان دادن فرصت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
بوختن رستار کردن بژنیدن رهاندن نجات بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شرمسار کردن، شرمنده کردن، از رو بردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
للحفظ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
Rescue, Salvage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
sauver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
resgatar, salvar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
救援
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
بچانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
ช่วยชีวิต , ช่วยชีวิต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
לחלץ , להציל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
救出する , 救う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
구출하다 , 구하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
kuokoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
ratować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
kurtarmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
menyelamatkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
উদ্ধার করা , উদ্ধার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
बचाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
rescatar, salvar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
retten, bergen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
redden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
рятувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
спасать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
salvare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی